English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9008 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
double shell constraction U ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shell U برنامه خروج موقت
shell U پوست فندق وغیره
shell U کالبد
shell U بدنه ساختمان
shell U گلوله توپ
shell U قشر زمین
shell U سبوس گیری کردن
shell U پوست کندن از مغز میوه را دراوردن
shell U جلد
shell U عامل محافظ حفاظ
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shell U قشر
shell U پوست
out of one's shell <idiom> U گفتگو دوستانه
in one's shell <idiom> U صرف نظر کردن،بی صدا
shell out U پرداختن
shell out U هزینه چیزی را قبول کردن
shell U فشنگ
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U پوسته
shell off U گلوله باران کردن
shell U نرم افزار واسط بین کاربر و سیستم عامل , معمولاگ برای اینکه سیستم عامل دوستانه تر وساده تر شود
shell U صدف
shell U زرهی پوشش
shell U ساچمه وچاشنی
shell U جعبه حاوی باروت
shell U پوکه
shell U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell U لایه
shell U توده
shell out U خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
shell U پوست تخم مرغ
to shell off U ورقه ورقه شدن ورامدن
shell U پوکه فشنگ
shell U برنامه واسطه
shell off U با نارنجک مورد حمله قراردادن
ventus's shell U کس گربه
tracer shell U گلوله رسام
cupola shell U پوسته کوپل
tortoise shell U پوست ابرهای لاک پشت دریایی
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
soft shell U نرم پوسته
star shell U گلوله نورافشان
the shell of an egg U پوست تخم مرغ
star shell U گلوله منور
soft shell U دارای عقیده معتدل
shell bit U مته گلویی
shell bit U مته قاشقی
shell casting U ریخته گری پوستهای
shell fish U ماهی صدف
shell fish U جانور صدف
shell fragments U بسک گلوله
shell fragments U قطعات گلوله
shell game U گردو بازی
shell game U قمار با گردو
shell jacket U بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
shell lime U سنگ اهک صدفی
shell limestone U اهک صدفدار
cooling shell U پوسته سردکننده
cooling shell U قشر سرد کننده
head shell U حافظسر
shell structure U ساختارپوستهای
To come out of oness shell. U از جلد ( لاک ) خود در آمدن
shell structure U ساختار لایهای
shell sort U الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
shell-shocked U موجی- مبتلا بهاختلالاتناشیازجنگ
shell pink U رنگ قرمز مایل به زرد
shell proof U ضد گلوله
shell proof U مقاوم در مقابل گلوله
shell proof U ضد نفوذ گلوله
shell roof U بام پوستهای
shell room U انبار مهمات ناو
shell transformer U مبدل جوشن دار
shell wave U صدای زوزه گلوله
shrapnel shell U گلوله انفجاری
cockle shell U یکجورصدف
cockle shell U کرجی کوچک
cartridge shell U بدنه پوکه
cartridge shell U بدنه پوکه فشنگ
inner door shell U پوستداخلیدر
lower shell U قشرتحتانی
shell membrane U پوستغشا
shell suit U نوعیکتوشلوارغیرمعمولی-شلوولباجنسدرخشندهوبراقوسبک
upper shell U قشررویه
soft shell U دارای پوسته ترد وشکننده
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
shell room U انبار گلوله
fixed shell U گلوله متصل
hard shell U متعصب
energy shell U لایه انرژی
shell mould U قالب گرفتن پوستهای
illuminating shell U گلوله منور
illuminating shell U گلوله روشن کننده
inner shell electron U الکترون درونی
electron shell U پوسته الکترون
magnetic shell U زرورق مغناطیسی
hard shell U سخت
hard shell U کاسه دار
furnace shell U قشر یا پوسته کوره
shell shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock U روان رنجوری جنگ
shell-shock U اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock U روان رنجوری جنگ
furnace shell U جدارکوره
energy shell U پوسته انرژی
hard shell U سخت پوست
egg shell U نازک
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
gas shell U گلوله دودانگیز
downstream shell U پشته پایاب
pearl shell U صدف
valence shell U پوسته والانس
the shell of a mollusk U صدف
piercing shell U گلوله ثاقب
shell back U دریانوردی که از خط استواگذشته باشد
shell bean U لوبیایی که مغز ان خوراکی است
downstream shell U توده پایاب خاکریز پایاب
shell bean U دانه مغذی لوبیا
shell formwork U قالب بندی غلافی
outer shell U لایه والانس
egg shell U مانندپوست تخم مرغ
egg shell U پوست تخم
ear shell U گوشک ماهی
downstream shell U خاک پایین دست
outer shell U پوسته والانس
valence shell U لایه والانس
soft shell clam U صدفپوستنازک
hard shell clam U پوستسختصدف
outer shell electron U الکترون رسانایی
outer shell electron U الکترون لایه بیرونی
outer shell electron U الکترون بیرونی
shell molding machine U دستگاه قالب گیری پوستهای
shell molding process U فرایند قالب گیری پوستهای
shell moulded casting U قطعه ریختگی قالب گیری پوستهای
high explosive shell U گلوله محترقه شدید
half shell mold U قالب نیم پوسته
shell molding type foundry U ریخته گری نوع قالب گیری پوستهای
double in U 081 تو
double in U درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double p U پاروی دوسر
double out U درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out U 081 خارج
double-take U واکنش دوگانه
double-take U یکه خوردن
double hi U ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up U دولاکردن
double up U در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up U دولا شدن
on the double U فرمان بدو رو
double up U مراقبت از مهاجم با دو مدافع
on the double U بدو رو
it is useful for a double p U برای دوکارسودمنداست
double up <idiom> U اتاق خود را باکسی شریک بودن
double U : دو برابر دوتا
double U دوبار چرخش کامل ژیمناست
double U مضاعف نمودن
double U دو برابرشدن یا کردن
double U دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double U ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U دو نفره
double U دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double U درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double U تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double U مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double U دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double U دوبار
double U گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double U دواسترایک متوالی
double U توپزن 0001امتیازی فصل
double U جفت
double U دولا
double U دوسر المثنی
double U همزاد
double U :دوبرابر کردن
double U مضاعف کردن دولا کردن
double U تاکردن
double U دو برابر
double U دو برابر کردن
double U مضاعف
double U دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double U دویدن
double U بازی دوبل
double U بازی دونفره خطای دبل
double U دو برابر بزرگتر
double U اندازه دو برابر
double U تصویر قرینه
double zero U صفر2برابر
double a U زنای محصن بامحصنه
double a U زنای مردزن داربازن شوهردار
double-six U دوطرفشش
double U مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
do a double take <idiom> U با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double U صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double-fronted U خانه دو در
double vault U [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double lancet U [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com